ساززن. موسیقی دان. آهنگ نواز. نغمه زن. آنکه سرود ونغمه در دستگاه موسیقی ساز کند و بوسیلۀ یکی از آلات موسیقی بنوازد یا بخواند. کسی که خواندن یا زدن نغمه و سرود را در دستگاههای موسیقی داند: بدان چامۀ زن گفت کای ماهروی بپرداز دل چامۀ شاه گوی. فردوسی
ساززن. موسیقی دان. آهنگ نواز. نغمه زن. آنکه سرود ونغمه در دستگاه موسیقی ساز کند و بوسیلۀ یکی از آلات موسیقی بنوازد یا بخواند. کسی که خواندن یا زدن نغمه و سرود را در دستگاههای موسیقی داند: بدان چامۀ زن گفت کای ماهروی بپرداز دل چامۀ شاه گوی. فردوسی
جایی در حمام که در آن، لباس ها را از تن درمی آورند و داخل حمام می شوند، رخت کن، سربینه، کنایه از دزد، برای مثال چیست نام این وزیر جامه کن / قوم گفتندش که نامش هم حسن (مولوی - ۵۷۱)
جایی در حمام که در آن، لباس ها را از تن درمی آورند و داخل حمام می شوند، رخت کن، سربینه، کنایه از دزد، برای مِثال چیست نام این وزیر جامه کن / قوم گفتندش که نامش هم حسن (مولوی - ۵۷۱)
سرود گفتن. نغمه نواختن. تصنیف مخصوص را در دستگاههای موسیقی خواندن یا نواختن. شعری را با آهنگ خواندن یا بوسیلۀ یکی از آلات موسیقی نواختن: همه چامۀ رزم خسرو زدند زمان تا زمانی ره نو زدند. فردوسی
سرود گفتن. نغمه نواختن. تصنیف مخصوص را در دستگاههای موسیقی خواندن یا نواختن. شعری را با آهنگ خواندن یا بوسیلۀ یکی از آلات موسیقی نواختن: همه چامۀ رزم خسرو زدند زمان تا زمانی ره نو زدند. فردوسی